فرصت نشد تو دهه اول عرض ارادت کنم (شعر بزارم برا حضرت ثارا...(ع)) که صد در صد توفیق نبود...
اما نمی دونم چرا دوست دارم این شعرم رو تقدیم کنم به امیر قافله عشق
حضرت سیدعلی(حفظه الله)
...
در ظهر غصه عطش سینه چاک شد
در بین باطل و حق خون ملاک شد
.
مرغ دلم هوای محرم که می کند
آتش به آب،آن دم آخر چه می کند؟
.
از بس که تیغ و نیزه چَکاچَک نموده اند
حب تو را درون دلم حک نموده اند
.
با داغ و غصه گره می خورد زمین
از داغ بی کسیّ علمدار ملک دین
.
از لشکری که تیغ برویش کشیده است
گویا رجز به اصل و نسب ها رسیده است
.
آبی که مهر مادر و خاکی ز بو تراب
آدم؛ خدا از این دو نفر آفریده است
.
گو این صدا ندای علمدار کربلاست
کین آب هم چو مردمیانش چه بی وفاست
.
یا شیعیان کوفه در این قصه مرده اند
یا مردهایشان به زنان دل سپرده اند!
.
مرغابیان کوفه جلویش نیامدند!
از دانه های گندم ری وعده برده اند؟!
.
از داغ طفل تشنه لبی آسمان گریست
اینجای قصه امام زمان(عج)1 گریست...
.
خواهر نظاره گر شده شمر از قفا نزن
خورشید روی زمین دست و پا نزن
.
از بهر سبط پیمبر کشیده اند
تیر و سنان و نیزه که در بر کشیده اند
.
یا ایها النبی همه دندان فشرده اند
با حقد و کینه آنچه به تن داشت برده اند
.
آری ملائک حق سینه زن شدند
پروانه ها پس از آن از کفن شدند!
.
سر ها به روی نیزه چه بیداد می کنند
به به
بـــه بـــه چه زمزمه با باد می کنند...
----------------------------------------------------------------------------------------
1.اشاره به سالار شهیدان نیز دارد...