"یه شاعر انقلابی"

سر قبرم بنویسید که او گمشده بود *** ورنه این عبد گنه کار صاحب دارد/خ

"یه شاعر انقلابی"

سر قبرم بنویسید که او گمشده بود *** ورنه این عبد گنه کار صاحب دارد/خ

مشخصات بلاگ

این وبلاگ صرفا جهت عشق به حضرت عشق (عج) به وجود آمده است و هیچ ارزش دیگری ندارد...
بخدا...

پربیننده ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات
  • ۱۵ مهر ۹۴، ۱۳:۲۲ - بی پلاک
    مرحبا
  • ۶ مهر ۹۴، ۱۲:۵۷ - مهران موزون
    احسنت

فرصت نشد تو دهه اول عرض ارادت کنم (شعر بزارم برا حضرت ثارا...(ع)) که صد در صد توفیق نبود...

اما نمی دونم چرا دوست دارم این شعرم رو تقدیم کنم به امیر قافله عشق

حضرت سیدعلی(حفظه الله)

...

در ظهر غصه عطش سینه چاک شد

در بین باطل و حق خون ملاک شد

.

مرغ دلم هوای محرم که می کند

آتش به آب،آن دم آخر چه می کند؟

.

از بس که تیغ و نیزه چَکاچَک نموده اند

حب تو را درون دلم حک نموده اند

.

با داغ و غصه گره می خورد زمین

از داغ بی کسیّ علمدار ملک دین

.

از لشکری که تیغ برویش کشیده است 

گویا رجز به اصل و نسب ها رسیده است

.

آبی که مهر مادر و خاکی ز بو تراب

آدم؛ خدا از این دو نفر آفریده است

.

گو این صدا ندای علمدار کربلاست

کین آب هم چو مردمیانش چه بی وفاست

.

یا شیعیان کوفه در این قصه مرده اند

یا مردهایشان به زنان دل سپرده اند!

.

مرغابیان کوفه جلویش نیامدند!

از دانه های گندم ری وعده برده اند؟!

.

از داغ طفل تشنه لبی آسمان گریست

اینجای قصه امام زمان(عج)1 گریست...

.

خواهر نظاره گر شده شمر از قفا نزن

خورشید روی زمین دست و پا نزن

.

از بهر سبط پیمبر کشیده اند

تیر و سنان و نیزه که در بر کشیده اند

.

یا ایها النبی همه دندان فشرده اند

با حقد و کینه آنچه به تن داشت برده اند

.

آری ملائک حق سینه زن شدند

پروانه ها پس از آن از کفن شدند!

.

سر ها به روی نیزه چه بیداد می کنند

به به

بـــه بـــه چه زمزمه با باد می کنند...

----------------------------------------------------------------------------------------

1.اشاره به سالار شهیدان نیز دارد...

  • رسول پاریاب (آذرخش)

جور دگری رقم بزن فردا را

این جمعه عوض کن گذر دنیا را

.

یا این که قواعد همه بر هم بخورد

یا اینکه عوض کن به طریقی ما را

.

آنقدر بشر تشنه روی تو شده

کز اوج عطش خشک کند دریا را

.

آنقدر که خالی شده دستان بشر

جز آه که با ناله کند سودا را

.

چیز دگری به چنته ی آدم نیست

طوفان غزل گرفته آدم ها را


شاید با ربط

بدیهی ترین حقیقت این است که ذات من از توست.

با تمام دوریم از تو، همیشه هوایم را به بهترین شکل ممکن داشته ای!

و با تمام نزدیکیت به من، غافل از تو غرق بی معنا ترین واژه های خودم هستم!

و اینجا عمق فاجعه مشهود می شود؛

چقدر از ذات خودم دور مانده ام!!

و چقدر فاصله افتاده بین وفای خالق بی وفایی مخلوق!!!

  • رسول پاریاب (آذرخش)

تکمیل میشه!

صل الله علیک یا اباعــــــــــــــــــــــــــــبدالله(ع)

السلام علیک یا صــــــــــــــــــــاحب الزمان(عج)

...

ای صاحب عزا تو بیا بهر ما بخوان

از روضه ها،ز غربت خون خدا بخوان

.

بوی محرم است که پیچیده در فضا

آقا بیــــــــــا و خودت روضه را بخوان

.

تا فتح گوشه گوشه قلبم میسر است

خود دم گرفته و ناحــــیّه ها بخوان

.

«ای بلبل صبا به صبا می سپارمت»

ای سینه ات همه سوز و صفا، بخوان

  • رسول پاریاب (آذرخش)

:.السلام علیک یا حجة الله فی خلقة.:

خبر آمــــــد ک تو با ما هستی

سر خوش آن لحظه ک اینجا هستی

.

بی تو رویـــــــــــــای زمین می میرد

تو امــــــــــــید دل دنیــــــــا هستی

...

شاید هر لحظه تو با ما باشی

شاید هر لحظه مهیا باشی

.

دگر از آتش دوزخ چ هراسی باشد

در کنارم چو تو دریـــــــــا باشی

...

دست افشان به تو روی آوردم

پای کـــــــــــوبان نکند برگردم!

.

سالها در پی من می گردی

یک تلنگر، نکند نامـــــــــــردم!!!

  • رسول پاریاب (آذرخش)

در گوش فلک که جار کردیم از تو

صد خواسته، انتظار کردیم از تو

ای وای اگر بما نگه کرده ای و

بیهوده اگر فرار کردیم از تو...!

  • رسول پاریاب (آذرخش)

ارواحنا فداک...

نقش تو را خدای تو پنهان کشیده است

درد فراق تو را جان کشیده است

...

گویا که قسمتم همه این شد «اسیر نفس»

یعنی خودم!مرا به گوشه زندان کشیده است!

 

___________________________________________________________________

بی ربط:

علامه طباطبایی:کسی چه می داند شاید سوره یاسین همان یاحسین(ع) است که بی سر شده است!

صلی الله علیک یا اباعبدالله(ع)...

هشتاد روز تا محرم اباعبدالله(ع) باقی است.

  • رسول پاریاب (آذرخش)
رهبر انقلاب در دیدار اهالی فرهنگ و ادب و شاعران پیشکسوت و جوان:
جبهه مظلوم را یاری کنید
...
اشکال برخی این است که اصل تهاجم گسترده‌ جبهه سوگندخورده علیه هویت اسلامی و هویت فرهنگی را با وجود نشانه‌های آشکار آن نمی بینند اما شاعر با روح هنری و نگاه تیزبین و دغدغه‌مند خود، به دفاع از این هویت برمی‌خیزد. رهبر انقلاب در ادامه با یادآوری واقعیت‌های تلخ دنیای امروز نظیر دست‌اندازی قدرت‌ها به «استقلال، ثروت، دین، معنویت، ناموس و اخلاق ملت‌ها» و دگرگون کردن حقایق با سلطه تبلیغاتی به حوادث دردناک غزه اشاره و خاطرنشان کردند: گاهی برای کشته شدن یک حیوان در گوشه‌ای از دنیا، چنان جنجال تبلیغاتی به راه می‌اندازند اما تهاجم اخیر به غزه و کشته شدن بیش از 100 تن که اغلب آنان نیز کودکان معصوم و مظلوم هستند، نه تنها برای‌شان اهمیتی ندارد بلکه آمریکا و انگیس رسماً از این حملات حمایت می‌کنند. حضرت آیت‌الله خامنه‌ای تأکید کردند: واقعیت امروز دنیا، حمایت بی‌واهمه سلطه‌گران از هر بدی و پلشتی و فساد و نجاستی است که در خدمت منافعشان باشد و در مقابل، با هر پاکی و قداستی که با منافعشان سازگاری نداشته باشد، به طور وحشیانه برخورد و معارضه می‌کنند.
...
لبیک
...
دلم گرفته مشامم اسیر باروت است
بهار خرم دشمن کویر باروت است
.
دلم گرفته بهر همان کودک خرابه نشین
که فکر می کند از چیست زیر باروت است؟!
.
امیر قلب ها که نباشد بنا به امر خدا
جهان به دست سگانی امیر باروت است
.
سفیر حضرت حجت(عج)امیر و رهبر ما
امیر آنطرف اما صفیر باروت است
.
میان جبهه حق آرزو شهادت و لیک
نماد باطلیان «مستجیر باروت!» است
.
همین که قافیه گم می شود بدان ای دوست
دلم عجیب گرفته، عجیب مبهوت است!
  • رسول پاریاب (آذرخش)

برای این روزها...که شب تار شیعه شده است.

.

.

.

.

نامه عاشقیم بیشتر از دفتر شد

بس که حرف نزده ماند دلم پرپر شد

...

سایه تو همه جا بر سر من بود ولی

اوج بد عهدی من بود ک بی تو سر شد

...

کاش این نامه بدستت برسد یا مهدیعج

کاش کوفی نشود نامه اگر آخر شد

...

اتفاقات جهان گفت خبر نزدیک است

آری امروز یکی گفت و دلم مضطر شد

...

کوفه و شام چه اوضاع عجیبی دارند

آتش افتاد به خرمن؛ آب هم از سر شد

...

دین نابی که محمدص ب جهان هدیه نمود

روزگاری است که اسلام پر از کافر شد

...

دست ها پشت قضایاست که ما می بینیم

نکند این همه نقشه ست که با ما در شد

...

نکند نقشه ز دشمن شده تا بهر ظهور

شیعه را گیج روایات کند... منجر شد؟!

...

مکر الله ز هر مکر دگر غره تر است

دشمن انداخته دامی که خودش را شر شد!


کاملا بی ربط

بهترین، فوق العاده ترین و آرامش بخش ترین رختخواب عمرم، چادر نماز مادرم بوده!

تا کور بشن اونهایی که آرامش رو تو غیر خدا می بیینن!!!

  • رسول پاریاب (آذرخش)

بعد از یه مدت...

فقط دو بیت!

...

من گریه میکنم ز آنچه ک کردم مرا ببخش

از اینکه روی درد های تو دردم مرا ببخش

.

طوفان گرفته کشتی دل را ب موج خویش

دستم بگیر که غرق نگردم مرا ببخش

:.<<>>.:

  • رسول پاریاب (آذرخش)

همچو منصور تبسم به سر دار مگر آسان است

روز و شب آمدن و توبه و اقرار مگر آسان است

.

عاشق زلف پریشان و غزل خوان تو ام مهدی جان

کاش می شد بزنم جار به بازار مگر آسان است

.

کوچکی کرده سر راه تو آنکس که بزرگش کردی

در سپاه تو شدن یکشبه سردار مگر آسان است

.

پیچ و خم دارد اگر بازی دنیایی ما سوختگان

تا رسیدن به تو بی رنجش بسیار مگر آسان است

.

پدر عشق بسوزد منشش را ک پدر می سوزد

تا نسوزی نشوی محرم اسرار مگر آسان است

.

جوجه و داعیه تخم گذاری چه جسارت باشد

من از خود شده و خواندن خود یار! مگر آسان است

.

حافظ ار گفت: مردان خدا پرده پندار دریدند

کاش می گفت ولی سوختن پرده پندار مگر آسان است

.

مولوی،حافظ و سعدیّ و سمرقندی و صائب همگان

جستجو کردن تو در دل اشعار مگر آسان است

.

چشم شستن چه بود سوخته ام چشمم را

گو به سهراب تو گفتیّ و ولی دیدن دلدار مگر آسان است

.

نخل منت بکشد تا بروم رویش و بر دار شوم

کشتن کبر و شدن میثم تمار مگر آسان است

.

قافیه سوخته و جای خودش را به ردیفش بسپرد

شعر هم سوز دل و عاطفه دارد مگر سندان است

.

هی بخوردیم و بخوردیم و بخوردیم عجب منتظری؟!

تا که خجلت زده از خوردن ما پسته رفسنجان است!

.

تو کلید همه دردی و دوای همگان مهدی جان

و کلید دگران بیشتر از ملعبه شیطان است!

.

آنچه محتاج به آنیم و پر از دغدغه سید علی است

دید او دشمن تسیلح شده تا به بن دندان است

.

راهمان، فرهنگ مهدوی و زندگی مهدوی است

منجی و ناجی فکری است که در زندان است

.

گر غزل جای خودش را به قصیده سپرد حرفی نیست

دوست باید ندهد دست به دشمن ک چپاول دان است!

.

افتخاری است به تاریخ که ایرانی و کورش داریم

لیک این قصه کمی بیشتر از رهروی سلمان است

.

آتش افروخته دشمن که بدین سان بفریبد ما را

وانکه در دام بیفتاد ندانست که آتشبان است؟!

.

دوستان قوم من قوم شما قوم همه یکسان است

آنچه فرق است میان من و تو گفته خدا ایمان است

.

شیعه و سنی در این معرکه ها جنگ نمایند بد است

دست دشمن چو ندانند در این معرکه ها پنهان است

.

خود زنی کردن و نالیدن و گفتن که بلی من حقم

دوستان منطق پرخاش گمانم منش حیوان است

.

و چنین است بلی معرفت دُر گرانی است به هر کس ندهند

پر طاووس از این است به کرکس که ندادند مگر ارزان است!

.

مثنوی آمده و بار ز دوش دل دلتنگ قصیده برداشت

ورنه این قصه خدا داند و این دل سر باریدن داشت

.

مصلحت بود علی وار ز پیش در و دیوار گذشت

استخوانی به گلو داشته و خار به چشمی و بگشت!

.

الغرض قصه طویل است و دهانی که طویله است مگر؟!

که هر آن چیز برآید ز زبان گفت و جفا کرد و بسوزاند جگر

.

من هر آن چیز که شرط است به رندان و رفیقان گفتم

تا نگویند نگفتی و نخواهم؛ که تکرار کنم قصه خود بار دگر

  • رسول پاریاب (آذرخش)