"یه شاعر انقلابی"

سر قبرم بنویسید که او گمشده بود *** ورنه این عبد گنه کار صاحب دارد/خ

"یه شاعر انقلابی"

سر قبرم بنویسید که او گمشده بود *** ورنه این عبد گنه کار صاحب دارد/خ

مشخصات بلاگ

این وبلاگ صرفا جهت عشق به حضرت عشق (عج) به وجود آمده است و هیچ ارزش دیگری ندارد...
بخدا...

پربیننده ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات
  • ۱۵ مهر ۹۴، ۱۳:۲۲ - بی پلاک
    مرحبا
  • ۶ مهر ۹۴، ۱۲:۵۷ - مهران موزون
    احسنت

۵ مطلب در آذر ۱۳۹۲ ثبت شده است

به مناسبت فرا رسیدن اربعین حسینی و صبر بی وقفه بی بی زینب کبری(س) تقدیم به صاحب العصر(عج)و عمه بزرگوارشان عقیله بنی هاشم

::>><<::

صبرت بخدا گرفته از عالم صبر

هی گریه با حوصله، هی نم نم صبر

.

آنقدر که داغ دیده ای من ماندم

تو خم شده ای ز غصه یا شد خم صبر!

.

هی نیزه کنار می زدی هی گریه

آنجا که میافتاد ز پا کم کم صبر

.

گفتند که گرد خیمه غوغا شده بود

ماندم که چگونه کرده ای آندم صبر

.

می ترسم از آنکه صحنه را باز کنم!

از جور و جفای هر چه نامحرم صبر

.

تا شام که شد اهانت از حد افزون

هی زخم زبان شنیدی و ،مرهم،صبر

.

از غصه ی غربت سه ساله گفتی...

از کنج خرابه رفت،من ماندم،صبر!

.

زینب(س)نه عجب که زینت بابایی

تو صبر نموده ای و مولا هم صبر...

...

این هم یه طرح از دوست خوبم کربلایی حمید؛ تقدیم به شما

http://negarkhaneh.ir/~nahaq/PicDetail-257689/

::..*..::

التماس دعا

  • رسول پاریاب (آذرخش)

یکی از دوستان (آقای ژولا نژاد) یه طرح گرافیکی رو برام فرستاد که در مورد حضرت امیر (ع) بود.

نمیدونم چی شد که به ناگاه دلم گرفت و به نظرم اومد که حق ایشون رو ادا نکردم...

::<<>>::

در وصف تو هر سخنوری دم آورد
قرآن ز تو آیه های محکم آورد
آن لحظه که کعبه در خودش دید تو را
دامن بدرید و دیده بر هم آورد
در وصف بزرگیَت چه باید گفتن؟
این نیست که کهکشان سرش خم آورد؟!
آن دم که بشر؛ نمونه ای خواست ز حق
در پاسخ او ز خانه آدم آورد
غربت زده ها حرف ز غربت نزنید
غربت جلوی امیر ما کم آورد
آن دم که میان کوچه ها آنچه گذشت...!
بر چشم فلک اشک دمادم آورد
بعد از تو دل فلک گرفت از غصه...
این شد که ز هجر تو محرّم آورد...!

ایشالله راضی باشه طرحش رو هم میذارم...

  • رسول پاریاب (آذرخش)
سخت بود برا خودم...!
...
تیر تا ز بند کش افتاد
قلب عالم تپش تپش افتاد
هر چه در راه زور می زد تیر
که نیاید بدین جهش افتاد
با خودش اشک می ریزد تیر
تیر با خود به سرزنش افتاد
که من و این ضخامتم نکند
بخورم من به طفل شش، افتاد
آسمان هم ز دیدن صحنه 
گیج می رفت و بر کشش افتاد
نفس سینه ی زمین بگرفت
بی رمق شد ب هش و هش افتاد
مثل مرغی که سر بریده شود
روی دست پدر پرش افتاد
شاه با آن جلالت و جبروت
تا که صحنه را دید و چش افتاد
مات مبهوت طفل غرق به خون
رئشه ای خورد و بر تنش افتاد
هی برفت و نرفت تا خیمه
خیمه هم گرم واکنش افتاد
مادر از پا فتاد آن لحظه 
تا دم خیمه را خزش افتاد
زینب از داغ داشت می مرد
ناله میزد به حال غش افتاد
تا رقیه نبیند این صحنه
روی صورت؛ معجرش افتاد
خوب شد نبود عباسی
تا ببیند برادرش افتاد...
ما رو هم دعا کنید...
  • رسول پاریاب (آذرخش)

راستش زیاد به اینکه شعر چقدر وزن داشته باشه و چه قالبی باشه و اینجور مباحث اهمیت نمیدم، بیشتر به نظرم مفاهیم شعر باید عالی باشند.

ولی خوب گاهی بعضی مفاهیم زمینی و نه چندان تاپ رو میشه با حلقه زدن به یه مفهوم بزرگ استفاده کرد.

...

صاحب العصر(عج) نیا شور جوانی داریم!

ما که در خلوت خود آنچه که دانی داریم!

پول تفریح و صفاهای دگر هم به کنار

صدقه بهر وجودت دو قرانی داریم

کارهامان همه از بهر خدا تف ب ریا

صاحب العصر(عج) نیا مرثیه خوانی داریم

مدتی هست که اندر پی برگشت تو ایم

حیف ، شرمنده، نیا ، مزه پرانی داریم!

تو بیا مشکل مارا همه حل کن آقا...

پول آوردی اگر ما چمدانی داریم!

اندکی صبر نما آن به ژنو رفته رسد!

صاحب العصر(عج) نیا جام جهانی داریم!

هی بگفتیم و بگفتیم تو را می خواهیم

حیف اما که کمی خوشگذرانی داریم...

  • رسول پاریاب (آذرخش)

سلام اولین پستی که گذاشتم باید در رابطه با حضرت عشق (عج) باشه دیگه خود به خود...!

یوسف اینجا همه اوضاع پر از تشویش است

روزگاری است که هر کس پی نفع خویش است

عشق سلطان تمام کلمات است ولی

بیشتر عشق به معنای خودش درویش است

گرگ ها خوب به کار خودشان زبده شدند

سخت باید که بفهمیم کدامین میش است

ای شمایی که فقط ریش مرا می بینید

بنگرید خوب ببینید دلم هم ریش است

کیش و مات کلماتم چه کنم قافیه نیست

دانه گر نیست بدان پاسخ مرغان کیش است!

  • رسول پاریاب (آذرخش)