پس از مدت ها بی سعادتی محض!
سه شنبه صبح تو مینی بوس در حال رفتن به دانشگاه؛ صبح زود و طبیعت و از همه مهمتر حس دلخوری که از خودم داشتم (به علت اینکه دو سه هفته ای بود دستی به سر و بال روحم نکشیده بودم) باعث شد عقده ی دلم با این غزل یه خورده باز بشه...
.
آقا جان قربون خاک پات بشم...
روحی فداک صاحبی(عج)
:.>><<.:
پر شده ام من از تهی ، بیا و سرشارم کن
ز خواب های پر ز کم1... بیا و بیدارم کن
.
طفیل منصور نیم2 ؛ خاک ره نور نیم
مرا ز دست بی تویی!... بیا و بر دارم کن
.
حقیر تر ز این ک من ، شدم نمیشود کسی
ز عاشقت بگیر جان... میثم تمارم کن
.
فدای خیمه ات شود ، هزار کاخ سلطنت
مرا به خیمه ات ببر گدای دربارم کن
.
منم منم نمی کنم ؛ ز من بگیر این مرا
امیر بی قرین من بیا و انکارم کن
.
به راه عاشقی دهم ، ز عمق شوق جان خود
برای جانشین خود شبیه عمارم کن
.
مسیح گر پیمبر است؛دمت مسیح پرور است
ز عشق خود شفا که نه...مدام بیمارم کن
.
شب شهادت پدر ، همان امام خون جگر
دلت شکسته بیشتر ، ز گریه خون بارم کن3
.
اثر ندارم از خودم ، گم شده عشق توام
به شعر خود نظر نما... دمی به آثارم کن
.
غزل زیاد نذرتان ؛ نموده ام امیر من
برای سوز بیشتر خودت غزلبارم کن...
---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
پی نوشت:
1. دلبستگی های بی ارزش دنیا که باعث غفلت از خیر محض (خداوند متعال و حضرت عشق :.عج.:) میشوند...
2. طفلی در راه منصور حلاج (در کل منظورم تو این مصرع دور شدن از معنویت و نپرداختن به سیر و سلوک معنویه)
3. این بیت بعدا و ب مناسبت شهادت امام حسن عسکری(ع) اضافه گردید...