« بسم البصیر »
تقدیر خدا دوباره پا برجا بود
در دست یکی سلاله از زهراس بود
در جنگ میان کربلا و صفین
پیروز نبرد باز عاشورا بود
...
سلام و تبریک فراوان برای یوم الله ۹ دی
به نظرم سال گذشته بود که یه پست گذاشتم با شعر دوست عزیزم یوسف مرساق محمدی به نام موش فتنه که در پست های قدیمی همین وبلاگ هست، یادمه که چند وقت بعد از گذاشتن اون پست بود یه موش برام کامنتی گذاشته بود پر از فحاشی و... که من حذفش کردم.
هرچند اون فحش ها اکثرا به شاعر بر می گشت اما و خوب یه قسمتیش هم شامل من می شد دیگه...و معترفم که بنده هم همونجا بندگی نکردم و تو دلم و با خودم جوابش رو دادم...
ولی راستی میگم همونجا یه خورده حسودیم شد که چرا من به خاطر این نظام چهارتا فحش آبدار نخورم!!!
به خاطر همین شد که این شعر رو این بار از خودم میزارم...
.
»»»***»»»
قصه غصه است همان غصه ی بد عادتی است
غصه ی تهمت بی جا سر بی غیرتی است
.
سر آن نیزه که قرآن زده شد خواهد رفت
راس ارباب شهیدان به نَعُد۱ خواهد رفت
.
فتنه فتنه است به هر رنگ؛ اگر هم باشد
پشت دین چهره نیرنگ؛ اگر هم باشد
.
شمر شمر است تعجب که ندارد دیگر
زخم دین خورده در آن جنگ؛ اگر هم باشد
.
دشمن دین خودی و غیر خودی هم دارد؟!
گیرم این قصه پر از ننگ؛ اگر هم باشد
.
در جهانی که پر از ظلم اجانب شده است
بحث در مورد فرهنگ!!؛ اگر هم باشد
.
جگری هست که از ظلم اجانب خون نیست
حالیا آن جگر از سنگ؛ اگر هم باشد
.
وانکه رقصید بدست دگران احمق بود
دلقک بازی میمون صفتان؛ مطلق بود
.
رقص توهین به تمام منش باور کرد
و چو محکوم و زیانکار شد آیا حق بود؟!
.
و آنچه داریم ز عشقی است که از یاران است
قصه اشک است چه اشکی که پر از باران است
.
جای خالی شهیدان و همان چشم امید
که به ما دلشده ها نیست به بیداران است
.
آن رفیقان که شب از هیبتشان می لرزید
دشمن دون شده از صولتشان می لرزید
.
مرد آن است که خود یکسره در میدان ماند
رجز از صاحب ما خواند ولی گریان خواند
.
مرد آن است که هر لحظه تبسم دارد
دوستان را و به دشمن چه تحکم دارد
.
مخلص قصه همانیست که رهبر فرمود
مصلحت بود که این حصر مقرر فرمود
.
جرم جرم است ز هر کس بزند سر جرم است
مجرم از تیغ عدالت برود در جرم است
...
« وَالسَّلَامُ عَلَى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدَى »
کاملا با ربط: بی خردی و بی حرمتی به سی سال مجاهدت مردمی
=
(بی بی سی)
۱. نَعُد: وعده
چند لینک مرتبط با موضوع: